برخیز<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
از خانه تا کوچه ، خیابان ، شهر برخیز
خود را نشاندی تو خودت خود را برانگیز
بر هم بزن با قدرتِ خورشیدیِ عشق
خواب زمستانیِ خود را ، از مرا نیز
یک چند قرن پیش ما را زیر و رو کرد
یک انحنای کوچکِ شمشیر چنگیز
اما از آن موقع شبیه برده ها ، بر
پیشانیِ ما حک شده زخمی عرق ریز
پیراهنِ آسودگی ات را درآور
بر جالباسیِ پشیمانی بیاویز
آرامشِ این خانه ها آراممان کرد
باید خیابانی شوی برخیز ، برخیز
سلام ممنونم که سرزدين خيلی زيبا و در عين حال ارام هست شعرتون تا ديداری بعد